اميد آخر
دلتنگم مولاي من
شبهاي دراز بي عبادت چه كنم؟ طبعم به گناه كرده عادت چه كنم ؟ گویند کریم است و گنه می بخشد… گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم ؟
جمعه 2 / 12 / 1391برچسب:, :: 4:40 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

امید آخر

در حین جست و خیزهای کودکانه‌اش از من می‌پرسد:

ـ مامان! حضرت محمد الان کجاست؟

ـ پیامبر رفته پیش خدا!

برای لحظه‌ای می‌ایستد و خیره خیره نگاهم می‌کند. اسباب بازی‌اش را از زمین بر می‌دارد و با شادی می‌گوید:

ـ امام حسین کجاست؟

ـ امام حسین شهید شده، رفته پیش خدا!

دستانش شل می‌شود، اسباب بازی را می‌اندازد. نام چند امام دیگر را که بلد است می‌پرسد، چهره‌اش گرفته می‌شود. کنارش می‌نشینم، در آغوشش می‌گیرم و می‌بوسمش. با صدای بلندتری می‌گویم:

ولی! ...

چشمانش درشت می‌شود و گوش می‌دهد.

ـ ولی امام زمان ما، حضرت مهدی زنده هستند. سریع از بغلم بلند می‌شود، می‌پرد و فریاد می‌کشد: هورا هورا...

این مطلب برگرفته از نوشته‌ی زهرا سادات هاشمی در مجله خانه خوبان (چاپ دی91) موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله می‌باشد.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

بی صبرانه منتظرت میمانم میمانم نه اینجا که حالا ایستاده ام نه قدم به قدم نفس به نفس به تو نزدیک تر میشوم تو نزدیکی من دور و بعید ای آشنای غریب مگر آن هنگام که رفتی به غربتمان نگاه نکردی؟ به اینکه بی تو بغض ها میشکند و اشک کاسه کاسه میشود به وسعت کاسه سرمان و خون خوراک هر روزمان میشود ..... من اما میروم نه با این دو پا با چشمانم تا اینکه ببینمت با همین دلم تویی که به وسعت تاریخی عزیز دل...!!!
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 56
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 56
بازدید ماه : 109
بازدید کل : 33998
تعداد مطالب : 88
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1